Sunday, January 27, 2013

بهار ما گدشته شاید (واقعی!)

1.به آهنگ وطنم سالار عقیلی که میرسه سریع عوض میکنه و ترجیج میده یه آهنگ تو مایه های کلاغ دم ( نوک ؟) سیاه قار قار و سر کن  ِ شهره رو گوش بده.میگم:" مادر من این چیه دیگه ؟چرا اونو زدی رفت یا حداقل چرا اینو نمیزنی بره؟یواش تر هم برون لطفن."
میگه :"یاد اون فیلم تبلیغاتی موسوی و جوونای مردم می افتم.همین و گوش بدی بهتره.این حداقل آدمو یاد مهمونیای دهه شصت خودمون میندازه."
جوونای مردم....ها ها ها

2.کتاب.کتاب معجزه می کنه.دنیای سیاه و سفید آدم رو رنگی می کنه.کاری که هزار تا دوست نمی تونن واست بکنن.

3.خواب دیدم رحمم و تمام محتویاتش رو بالا آورده ام! بعدش اما خوشحال و رها و فلان بودم.کاری ندارم که می تونه به خاطر پاتو و ایمونو خوندن باشه ولی خیلی جالبه که آدم سمبل زنانگی اش رو بالا بیاره.کاملن مطابق حال این روزای منه.خستگی و نفرت از چیزی که می خوان باشی .که اگه مثل خودشون و از جنس خودشون بودی راحت تر بود همه چی.نه اینکه بخوام خاص باشم یا ادای خاص بودن در آرم می خوام چیزی باشم که باید.این که بگم نمیذارن خودم باشم هم چیز مزحرفیه.اینا دست خود آدمه ولی بحث انرژی مضاعفی ه که باید برای این چیز به این واضحی بذاری.

4.ارغوان جان بیا و مرام بذار و بگو به ما که جدن ، خدا وکیلی این چه رازی یه که هرسال بهار با عزای دل ما میاد؟بیا و بگو و یه کار خیری بکن در عمرت.همش که مارو دق دادی.

5.گفتی سر تو بسته فتراک ما شود
   سهل است اگر تو زحمت این بار می‌کشی


No comments: