Tuesday, February 12, 2013

فردا کلاسای علوم پایه ام شروع میشه به مدت یه هقته .هشت ِ صبح تا پنج بعد از ظهر.مثل احمقا کلی ذوق دارم.رفتم دفتر و خودکارو اینا آماده کردم.دلیلش اینه که از فردا قراره آدم شم.درس بخونم.درست غذا بخورم.کارامو عقب نندازم و به هیج چیز دیگه ای فکر نکنم.دوباره پرخوری های عصبی ام شروع شده در حد فاجعه.امروز ده تا شیرینی خوردم بدون اغراق و موندم که چه جوری هنوز زنده ام .هر کی میگه آیفون بده خره.یه برنامه داره اسمش" لوز ایت " ئه.هر کالری که می خوری و می سوزونی می نویسی.من یه مدت با این برنامه وزن کم کردم.جواب میده واقعن اگه آدم باشی.بعد کلی کارو برنامه دارم واسه چند ماه بعد که به طور جدی وقت سر خاروندن ندارم.ینی باید پروژه تحویل بدم و کورس امتحانای فیزیو پاته و کار هم قراره بکنم .برای خود ِ هنوز پیدا نشده ام هم برنامه دارم و واقعن به تنها چیزی که نمی تونم فکر کنم ریلیشن شیپه.یک سری آدمها هستن که خیلی خوب میتونن این شرایط شلوغ پلوغ زندگیشونو کنترل کنن.من نمی تونم اما.باید خودم رو درست کنم .فیکس کنم.مثل ماشین دیگه .بنزین میخواد ، روغنش باید عوض شه هزار تا کار داره دیگه.به طرف میگم دوست عزیز من خودم رو نمی تونم جمع کنم چه برسه به رابطه اونم با شمایی که توقع داری همونجوری که عاشقی منم عاشقت باشم.نمی فهمه .ینی الان اون فاز رومانس ِ عاشق پیشه ی انسانی ام خاموش شده .راستش راضیم از این بابت.خیلی آزادم.خیلی خیلییییییی.این بی حس شدن ئه محشره.این که دلت یکی دیگه رو نخواد (واقعن نخوادااا) که پیشت باشه و لوست کنه و زندگیشو باهات شر کنه خیلی خوبه.خدا نصیب شما هم بکنه به حق پنش تن.
 

Saturday, February 9, 2013

یه روز همه چی درست میشه.من این درست شدن ه رو مدیون خودمم.
یه روز همه چی رو درست می کنم

Sunday, February 3, 2013

مائده های زمینی و مائده های تازه آندره ژید را می خونم.قبلن به طور ناقص و پراکنده ای خونده بودمش اما الان سه هفته مونده به علوم پایه هوس کردم دوباره بخونمش.ممکن بود اگه در زمان شاد و شنگولیم می خوندم حرصم بگیره از این نثر بی نهایت لطیف ِفلان . ینی دو تا پاراگراف این کتاب رو بدید دست هرکی که چارتا کتاب خونده باشه سریعن میگه نویسنده فرانسویه.بس که تابلوئه فضا و حس و جمله بندی و لطافت طبع و همه چیش کلن.خلاصه که دارم لذت می برم.