Wednesday, January 30, 2013

امروز بعد از مدتها رفتم مهمونی و بیش از حد انتظار بهم خوش گذشت.اونقدر خندیدم که این عضلات مستتر شکمم درد گرفته بود.آدم در این مواقع می دونه که بعدش دوباره زندگی همون زندگیه و بدبختیا همون بدبختیا، اما بحث اون شارژه است.من یه جاهایی واقعن کم میارم ولازم دارم یه سری آدم باشن (حتی اگه کوچکترین نقطه ی اشتراکی با هم نداشته باشیم) که با هم بشینیم و به ترک دیوار بخندیم.
البته دیگه انقد هم لوزر نبودیم و به چیزهایی فراتر از ترک دیوار خندیدیم.حالا بماند که بعضی ها سعی می کردن از هر بحث خنده داری یک نکته ی آموزنده و به طرز مضحکی فیلسوفانه به خورد ما بدن و باز بماند که ما تمرین کرده بودیم که خودمون رو کنترل کنیم و برای پیشگیری از هر بحث  بی نتیجه ی اصطکاکی و غیر ضروری، لبخند کش داری تحویل این "بعضی"های عزیز بدیم.هزارتا از این "بماندها" می تونم این جا ردیف کنم و هی در حاشیه بودنشون رو به رخ خودم بکشم.فقط به این دلیل که بگم هی مهسا بالاخره به یه نقطه ای رسیدی که می تونی آدم ها و اکشن ها ی رو مخشون رو کمرنگ کنی و اون تیکه هه که "برای خودت" لازمه رو هایلایت کنی و خودت هم اون ساید رو مخ بودنت رو به بقیه نشون ندی.مثه یه عکس خیلی متوسط که با کراپ کردن اون تیکه ی خوب و لازمش میشه یه تصویر معرکه ساخت.
امروز که به یه دوستی اینو گفتم گفت داری خودتو گول می زنی.آقا چه ربطی به گول زدن داره آخه؟شما در یک جمعی می شینی و فرض می کنی که یک سمعک تو گوشته.تا جایی که لازمه حرفاشونو میشنوی و لذت می بری وقتی زدن تو کوچه خاکی و شنیدن حرفاشون از تحملت خارج بود پیچ سمعکو می پیچونی و دیگه هیچی نمی شنوی.فقط لباسای شیکشونو می بینی و لباشون که دارن تکون می خورن.بعدم پا میشی برای خودت بینشون چرخ می زنی،باقلوای استانبولی و چایی دارچینی می خوری.هرجا بهت لبخند زدن تو هم لبخند می زنی.هرجا بهت چشمک زدن "اگه لازم بود" تو هم بهشون چشمک می زنی.(بدبختی چشمکم بلد نیستم بزنم کل صورتم یه وری میشه.) خلاصه اش این که این جوری میشه با آدم ها معاشرت کرد بدون این که حرصشونو در بیارید یا اونا حرصتونو در بیارن.اینایی که با مقوله ی انسان یابی برای معاشرت مثل پدیده ی پیوند عضو برخورد می کنن _که قبلش همه چی اعم از گروه خونی و سیستم اچ ال ای شون باید بهم بخوره_ آدم های بسیار گناهی ای ان.(ما یه همسایه داشتیم،یادم نمیاد کجایی بودن ، به افرادی که باید براشون دلسوزی کرد می گفت گناهی) تا آخر عمرشون تنها می مونن خب.بعد زور داره دیگه.زور داره وقتی انقد می شه راحت زندگی کرد الکی هی به خودمون و بقیه سخت می گیریم.

No comments: