تو نمیدانی غریو یک عظمت
وقتی که در شکنجه ی یک شکست نمی نالد
چه کوهی ست !
تو نمیدانی نگاه بی مژه ی محکوم یک اطمینان
وقتی که در چشم حاکم یک هراس خیره میشود
چه دریایی ست !
تو نمیدانی مردن
وقتی که انسان مرگ را شکست داده است
چه زندگی ست !
تو نمیدانی زنده گی چیست، فتح چیست
وقتی که در شکنجه ی یک شکست نمی نالد
چه کوهی ست !
تو نمیدانی نگاه بی مژه ی محکوم یک اطمینان
وقتی که در چشم حاکم یک هراس خیره میشود
چه دریایی ست !
تو نمیدانی مردن
وقتی که انسان مرگ را شکست داده است
چه زندگی ست !
تو نمیدانی زنده گی چیست، فتح چیست
.
.
.
شاملو
پ.ن:شعر و تنها شعر است که می تواند آدم را مست کند.بیرون ببرد از روزهای کش آلود و غم ناک مثل روزهای ناب دوازده سالگی.که چقدر همه چیز برایم تازگی داشت.همه چیز آن بکارت دوست داشتنی اولین تجربه را داشت.شعر بخوانید ملت وهمه چیز را دایورت کنید به یک وری.
No comments:
Post a Comment