Thursday, October 27, 2011

باد هی باد بازیگوش

ما پیراهن آشنایان بسیاری

بر بند رخت این خانه دیده ایم

خودشان رفته اند ،نیستند ،نمی آیند

و ما یک عده خواب آلود خاموش

(فراموش گریه های خویش)

فقط ردپای ستارگان دریا را به دریا نشان می دهیم،

دل مان خوش است

خواب ماه و کبوتر و کوچه می بینیم!

دل 
مان
خوش 
است
خواب 
ماه 
و 
کبوتر 
و 
کوچه
می
بی 
ن ی م
.
.
.


پ.ن:سید علی صالحی شاعر پاییز است...پاییز...همین روزهای نم نم بارانی که تنهایی را با باد سوز دارش به صورت آدم می کوبند...آدم ها پاییز نباید تنها باشند...وقتی باران می آید نباید تنها باشند...یا حداقل نباید خاطره داشته باشند...خاطره ها خطرناکند...

No comments: