Wednesday, September 14, 2011

هذیون

صدای نفس های کسی که دوسش داری بغل گردنت...یه روزی می شه که آدم حسرت هم چین روزایی رو می خوره...




پ.ن:یه تیکه از این سریاله بود که ام بی سی پرشیا نشون می داد عاصی بود اسمش.عاصی و خواهرش داشتن با هم راجع به عشق های قدیمیشون حرف می زدن که دوباره برگشته بودن و هرکدوم واسه همدیگه ابراز خوشحالی و سرور می کردن.خواهرش که داشت میگفت چقدر خوبه شما دو تا بعد از پنج سال با هم رقصیدید دوباره.من امیدوارم به همه چی و فلان. عاصی گفت نه من هیچ شروع جدیدی نمی بینم.عشق تو داره به خاطرت می جنگه اما مال من حاضر نیست برا من کاری بکنه.

تو کل سریال این تنها دیالوگ قابل تامل بود...

No comments: