به "ن"که الان توبلاد کفره و برمی گرده بزودی:ا
میگوید: "وبلاگت منو به اف داده".میخواهم بگویم نگران نباش.پست"برگرد"برای تو بود.برای تویی که یادم انداختی ده ساله با همیم.آن نوشته که مرا دلتنگ کرد همانی بود که بعد از آن روز با ماجراهای اتوبوس و پیاده روهای بلوارکشاورزو مافین های خوشمزه ی سر خیابون نادری (اگر اشتباه نکنم)نوشتی برایم.یک روز که آمدی و حوصله داشتی میگویم از روزهایم.از امید کمرنگی که به این سال نود و این دهه دارم.از نقشه هایی که برای خانه ی تو کشیدم و پول اجاره اش حتی.راستش ازگذشته و نوستالژی هایی که از مرور دوباره شان قلبم تیر می کشد اذیت می شوم و خوشحالم که تو مثل بقیه آن روزهای رویایی را تلخ نمی کنی.بقیه ای که خاطرات خوش آن سالها را ساختند و حالا سایه شان هم نیست دیگر.مثل اینکه خواب بود همه چیز و آن آدمها ساخته ی ضمیر نا خودآگاه من بودند انگار.تنها وجود توست که باعث می شود باور کنم من هم لحظه های خوب واقعی داشتم و آن مهره بالاخره می ایستد از چرخیدن دیوانه وارش.هرچند که از خواننده ی محبوب مان و عاشقانه هایش چیزی جز تلو تلو خوردن هایی از فرط مستی نمانده .هرچند که نسل ما همان شور پیروزی دوم خرداد نسل قبل را هم تجربه نکرد و در این بیست سال زندگیش فرصت ابراز وجود سیاسی _اجتماعی هم نداشت حتی.هرچند میدانم و میدانی که شاید سخت تر از این شود اوضاع روزگازمان.اما این را هم می دانم که ما کلا آدمهای قانعی هستیم.همین که با هم در کافه راش بنشینیم و سیگاری دود کنیم (من برای آرامش و تو برا لذت)کافی است که یادمان برود همه ی تلخی های این روزها و روزهای بعدش را.بودنت کافی است.آرامش می آورد
1 comment:
mahsa..........
Post a Comment