Thursday, December 13, 2012

lost

وسط خستگی های دیروز محمدجواد اس ام اس داده که امروز دوازده ِ دوازده ِ دوازده است و خیلی خاص است و من هم آرزوی برآورده شدن خاص ترین آرزوهایت را دارم و فلاااااااان.بعد این آدم کسی است که ده سال یکبار از این خزعبلات برایت نمی فرستد.یکهو یادم افتاد که بیشتر از سه هفته است ندیدمشان و حالم خیلی بد شد.به خودم و آنها قول داده بودم که بعد رفتن محمدرضا حداقل هفته ای یک بار بروم پیششان.جور نمی شود لعنتی.این شنبه هم فرناز می آید و من باید خیلی خوشحال باشم .اما امتحان های محترم اجازه ی نفس کشیدن نمی دهند.اگر این ترم علوم پایه نداشتم همه ی واحدها را حذف اضطراری می کردم و این سه هفته را با خیال راحت با کسانی می گذراندم که یازده ماه از سال را به انتظار آمدنشان می گذرانم.دلم لک زده برای حکم بازی کردن های شبانه مان و داد و بیدادهای امیرحسین بعد باختنش.دلم لک زده برای کباب زدن های توی حیاط خانه ی رامسر و وقتی که بابا دهن همه مان را سرویس می کرد که بوی کباب میرود تا خانه ی همسایه و یک سوم سیخ ها را می داد به علی آقای نگهبان و چند تا ویلای بغل.فکر این که همه شان خاطره است و شاید دیگر هیچ وقت کنار هم زندگی نکنیم دردناک است.شوخی خانم سین هم که می گفت الان در همه ی قاره ها فامیل دارید هم اصلا خنده دار نبود.فقط یادآوری می کرد که چقدر از هم دوریم.حالا این ها به کنار.چون من خیلی وقت است که با قضیه ی رفتنشان کنار آمده ام.خیلی وقت است که یاد گرفته ام تنهایی بروم خرید وتنهایی با آقای مغازه دار چانه بزنم،تنهایی بروم مهمانی ، تنهایی بروم سینما(از همه اش سخت تر است) و تنهایی غصه بخورم و خودم را دلداری بدهم.اما بدی قضیه این جاست که من برای این که احساس دلتنگی خودم را انکار کنم کل خاطراتمان را ایگنور میکنم و این باعث می شود که همه چیز کم کم محو شوند.فراموشی تیشه به ریشه ی تمام گذشته ام زده و یکهو به خود آمدم و میبینم باید کلی فکر کنم تا تصویر یک خاطره ی بی نهایت خوب و بی نقص را به یاد بیاورم.بعد باز بدتر از این موضوع تعمیم این حس ایگنور کردن و بی خیالی به تمام قسمت های زندگی است. یعنی به خود می آیی و می بینی کل زندگی ات دایورت است به هیچ جا و یک سری اتفاقات که قبلا در چارچوب معیارهای ذهنی ات فاجعه به حساب می آمده الان پشیزی برایت ارزش ندارد و ذره ای نگرانت نمی کند.چون یاد گرفته ای که فراموش کنی.آدم هیچ وقت نباید فراموش کردن را یاد بگیرد.هیچ وقت.

No comments: