Saturday, May 26, 2012

when a star shines in the dark!

چرا ما اینقدر کم با هم حرف می زنیم؟معجزه می کند حرف زدن.من در این یک هفته که با دو تا از دوستان صحبت کردم چیزهایی راجع به خودم فهمیدم که تا الان اصلن به چشمم نمی آمدند.نمی دیدمشان.نه این که فقط آن ها چیزی بگویند.شنونده بودند بیشتر.حرف های خودم خیلی چیزها را روشن کرد.مثلن این که نمی دانستم که انقدر شکننده ام .که پشت این چهره ی به ظاهر محکم و گاهی وقت ها خندان آدمی پنهان است که ضعف هایش فلج اش کرده اند.یا مثلن چیزی که باور نکردنی بود اولین تصویر آدم ها در اولین برخورد با من، از من بود:"ما فک می کردیم مغروری.از اینا که باید از هزارتا فیلتر رد شد تا بشه باهات دوست موند."تا به حال چند آدم مختلف با نگرش های کاملن جدا این حرف را زده اند.چیزی که اصلن فکرش را نمی کردم و برعکس همیشه ناراضی بودم از خودم که چقدر زود گرم می گیرم با آدم ها و زیادی خودم را خاکی نشان می دهم.خلاصه که خیلی ذوق زده ام از این همه کشف جدید.ایها الناس با هم حرف بزنید.زییییییییییاد.لطفن

No comments: