Monday, September 19, 2011

رنج ما را که توان برد به یک گوشه چشم شرط انصاف نباشد که مداوا نکنی

روزهای خنده های مدام
روزهای گذار از جهل
روزهای تجربه ی تکرار،تکرار،تکرار
 ...
تمام می شوند
ما هستیم که می مانیم  با عطر تو که هنوز بعد این همه سال پخش است .تمام روان نویس رنگی های دنیا،تمام کتاب ها ، تمام باران ها بوی تو را می دهند.کاش بودی...

آهنگ قاب شیشه ای قمیشی را خیلی وقت است که گوش نداده ام.از همان یک سال پیشی که ندیدمت دیگر.تمام شدی...

بعد از تو تمام آدم ها ، دوست داشتن هاشان ، دست ها شان ، لبخند هاشان حتی احمقانه است...




پ.ن : دو سال گذشت ...در مورد این پست توضیحی نخواهم داد.شرمنده ی تمام کسانی که در این دو سال به اشتباه و خطا گفتم که دوستشان دارم.خودشان می دانند هرچند...فقط خواستم جای او را پر کنم...نشد...نمی شود.

No comments: