Saturday, May 7, 2011

از این فرهادکش فریاد

این روزا تو گودر میان مینویسن که تو بهشت مثلن هرروز 6 صب بیدارت میکنن میگن امروز تعطیله و دل خوشی هایی از این دست.من امابهشتم یه جا دیگه اس.یه چیز دیگه اس.بهشت من اونجاست که محمدرضا و نازی و فرناز و ناهیدومریم و ...تو آمریکا و فنلاند و کانادا و دانمارک و انگلیس وهر گور دیگه ای نباشن. بهشت اونجاس که بیان بگن ببین همه ی عزیزات اینجا ان و اینجا می مونن.بهشت یعنی صبح از ترس و اضطراب از دست دادن یکی دیگه شون از خواب پانشی.اونجاس که شبا بالشت خیس نشه از اشکایی از غصه ی نبودنشون میریزی.بهشت ایرانیه که اونقدر قابل تحمل باشه که ملت پا نشن  واسه داشتن  رفاه و آزادی همه زندگیشونو ،خاطراتشونو،عزیزاشونو ول کنن برن.بهشت اونجاس که هی نشینی به خودت بگی:من که می دونم ...هم چند سال دیگه میره. اونوقت تو می مونی و حوضت.بهشت اونجاس که آدم مجبور نشه روزای خوب با هم بودن و واسه خاطر نبودنشون فراموش کنه. جهنم همین روزای گه و نکبت دل کندنه...تف به این بدبختی های زوری...تف به رفتن هایی که برگشت نداره...تف بهت روزگار

1 comment:

Sleepless Dreamer said...

اومدم بهت جواب اون‌ور قضیه‌اش رو بدم دو برابر پستت نوشتم در نتیجه بی‌خیال شدم و گفتم که چی بشه آخه، گفتنشون فایده‌ای نداره...
شاید یه روز خودت اون فردی باشی که ترک می‌کنه... بعضی وقت‌ها راهی نیست به خاطر خیلی چیزها!
به هرحال نبود بهشت به معنی جهنم نیست، به خاطر خیلی از بودن‌هایی که هست الان جهنم نیست باور کن قبل از این‌که دیر بشه