Thursday, April 28, 2011

به دیوار

آرزو می‌کنم یه روز بنویسی:

بیرون شو اي غم از سيــــنه که لطف يــــار مي آيد
تو هم اي دل زمن گــــم شو که آن دلـــــدار مي آيد

نگويم يار را شـــادي که از شــادي گذشت افسون
مرا از فـــرط عشق او ز شــــــــــــادي عار مي آيد

مسلمانان مسلمانان مســـلماني زســــــــــــر گيريد
که کفر از شرم يار من مسلـــــــــــمان وار مي آيد

برو اي شکر که اين نعمت ز حد شکر بيرون شد
نخواهم صـبـــــــــر گر چه او گهي هم کار مي آيد

رويد اي جمله صورتهـــــا که صورتهاي نو آمد
قلمــــــــــــهاتان نگون گــردد که او بسيار مي آيد

در و ديوار اين ســينــــــه همين دررطل انبوهي
که انــدر در نمي گــــــــــنجد که از ديوار مي آيد
 
*این یکی از ای میل های بهار به من بود...خودم هم فکر نمی کردم به این زودی بنویسم... 
*این شعر مخاطب ندارد!

No comments: