غم زمانه که هیچش کران نمی بینم/دواش جز می چون ارغوان نمی بینم
دوست داشتم پست مفصلی بذارم راجع به حال این روزهام.اما نشد.هرچی می نوشتم اونی نبود که من بودم.حس کردم تنها جمله ای که جامع و کامل میتونه منو توصیف کنه همینه:دختری مست و لایعقل در روزگار خویش/گمشده در دود سیگار وامیدهای بربادرفته اش...ا
No comments:
Post a Comment