فیلم قوی سیاه بهترین فیلمی بود که امسال دیدم.شخصیت پردازی اش محشربود.البته از کار گردانی مثل آرانوفسکی کمتر از این هم نباید انتظار داشت.اول که فیلم را دیدم به شدت تحت تاثیر قرار گرفتم; و لی انتظار نداشتم اینقدر فکرم را مشغول کند.بعضی صحنه هایش دائم جلوی چشمم است.به قول بهار آدم واقعا اذیت می شد.اذیت می شد از این که یه تیکه از وجود خودشو تو فیلم می دید.(نباید چشم پوشی کرد از بازی خوب پرتمن با اون نگاهها ی محشرش که این حس رو در خیلی از ما که فیلم رو دیدیم القا کرد)انگار خودم را می دیدم جای نینا_شخصیت اول فیلم_که مربی اش سرش داد می زند :ا
perfection is not just about control; it is also about letting go.
اگر فقط و فقط این یک جمله در مغز من فرو می رفت شاید این همه زجر الکی نمی کشیدم.ا
یادم می یاد اول دبیرستان که بودیم یک زنگ در هفته هنر داشتیم .یک بار قرار بود طراحی کنیم.من هرچقدر سعی می کردم که طراحی ام طبیعی و جون دار باشه نمی شد.نمی دونستم مشکل از کجاست.یاسمن علیشاهی یک نگاهی به اسکچم انداخت و گفت چرا اینقدر سعی میکنی خط هات صاف باشه؟انگار می ترسی مداد و رها کنی .هی از ترس تو چارچوب نبودن طرحت چند تا خط رو رو هم میکشی و هی خرابتر می شه.واقعا هم همین بود.حس می کنم همیشه همه چیز باید مرتب و تحت کنترل باشه.جرئت ریسک کردن ندارم.نمیتونم بذارم که حتی برای چند لحظه هم که شده زندگی منو با خودش ببره.نینا ته فیلم تونست به این ترس غلبه کنه.امیدوارم فیلم من هم همونجوری تموم شه.همونقدر راحت و سبک که نینا تو صحنه ی آخر اجراش نشون داد.ا
No comments:
Post a Comment