Monday, February 6, 2012

god is wearing black*

یک.
این دوران امتحانات بعد هر یک جلسه جزوه ای که می خواندم یک کلیپ یوتیوب به خودم جایزه می دادم.یعنی به خودم قول می دادم که اگر تا فلان ساعت فلان جزوه را تمام کردم می روم bloopers فرندز را می بینم مثلن.بعله.این اواخر درس خواندن تا این حد زجر آور شده بود که باید به این جور کارها متوسل می شدم.اما الان که امتحان ها تمام شده دیگریوتیوب هم به اندازه ی قبل جذاب نیست.فیس بوک هم حالم را بهم می زند.تنها اتفاق جذابش در این چند وقت این بود که پیرترین معلم ام (هفتاد و بلا بلا سال) تولدم را تبریک گفت. خیلی چسبید.خلاصه که از وقتی گودر را ترکاندند دنیای مجازی هم مثل دنیای واقعی ام شده.بی روح...

دو.
تا حالا شده از خواب بلند شوید و ببینید زندگی تان reset شده؟هیچ چیز مثل قبل نیست.یک سری فاکتورهای اساسی از زندگی تان حذف شده ویک سری دیگر جای قبلی ها را گرفته .آدم هایی که تا چند وقت پیش پررنگ ترین نقش های زندگی تان را داشتند دیگر نیستند و به جایشان آدم های دیگر آهسته و نامحسوس وارد می شوند.انگار همه چیز از اول شروع شده باشد.خودتان هم مثل قبل نیستید.در این اوضاع انگار دنیا بازیش گرفته باشد همه ی تعلقاتتان را نیز با شرایط همراه می کند.موبایل ولپ تاپ وساعت و دار و ندارتان تصمیم می گیرند یکهو با هم به فاک و فنا بروند و مجبور شوید reset شان کنید یا یکی جدیدش را بخرید.زندگی این طور بازی می کند با آدم.بعله.

سه.
فقط مانده ام که آخرش را ببینم.که تا کجا ادامه می دهی ؟تا کی "درد" را کش می دهی؟خواستم بدانی که تصمیم گرفته ام بمانم.هرچقدر سخت ترش کنی .هرچقد نا ممکن ترش کنی عقب نمی روم.پوستم به اندازه ی چند هزار کروکودیل (از همان زشت های گرسنه اش که می دانی)کلفت شده.حالا توهی خنجر بزن.خیلی مانده تا به استخوان برسی...

چهار."ازکران تا به کران ارتش ظلم است ولی/..."
ولی ندارد .این مصرع ، آخر تمام غزل های دنیاست اصلن.حافظ هم الکی کشش داده.



*تیتر:soldier side_system of a down

No comments: