مجموعه آثارشو گیر آوردم ودرحال خوندنشونم.قبلا یه حس بدی نسبت به کاراش داشتم از بس که همه گفته بودن تو با این حالت فعلا نخون(چقدر همه احمقن که فکر می کنند من خودم قراره زندگیمو تموم کنم!)ولی الان به شدت حال می کنم با تک تکشون.این کسایی که این داستان ها رو میخونن و حس ناامیدی بهشون دست می ده و به بنده هم میگن که نخون ،مشکل از خودشونه خب.اینجوری نیست که هدایت باعث شده باشه این حس در اونها بوجود بیاد.اون فقط حقیقت زندگی شونو (زندگی مونو)می کوبه تو صورتشون(مون).حقیقتی که اگه مستقیم بهمون بگن می زنیم تودهن طرف که :احمق من زندگی من اینقدم هیچ نیست.
چرا آقا جان هست.به وسعت تمام روز مرگی ها مون هیچه.ا
پ.ن:هیچ_نامجو
No comments:
Post a Comment