من معتقدم که آدمها و رنج هایشان راباید نسبت به خودشان مقایسه کرد.یعنی تو حق نداری به منی که دارم عذاب می کشم ازرابطه ی گندی که با خانواده ام دارم یا حرص میخورم از سیستم مزخزف آموزشی مان در دانشگاه و دبیرستان بگویی :"مردم نون ندارند شکم بچه هایشان را سیرکنند اونوقت تو ناراحتی که نمی تونی بیرون رفتنها وقبض موبایلت وعلایق ادبی،سیاسی واعتقادادت رو واسه خانوادت توجیه کنی یا از سیستم غلط آموزشی ناراحتی؟"واقعا قابل مقایسه نیستند دردها .چون آدمها،شرایط و مهم تر از همه نیازها با هم فرق می کنند.من اگر همین الان با همین شرایط دچار مشکل مالی می شدم به طور حتم این فقر در اولویت قرار نمی گرفت چون نیاز من در حال حاضرچیزدیگری است.نیاز دارم که بقیه به شعور وآزادی من بعنوان یک انسان(حتی بدون در نظرگرفتن ویژگی های شخصیتیم )احترام قائل شوند و وقتی این حق را برای من در نظر نمی گیرند عذاب می کشم .تنها وجه مشترک من با آن آدم فقیر گرسنه در برطرف نشدن نیازمان است.نه او می تواند از درد من رنج بکشد نه من می توانم جای اوغصه ی نان بخورم.رنج ها هم مانند آنزیم ها اختصاصی اند گویا...ا
No comments:
Post a Comment